Wednesday, August 31, 2011

شیخ مهدی کروبی درود به شرفت : ذره ای از مواضع ام کوتاه نخواهم آمد

روز گذشته خانواده مهدی کروبی با وی دیدار کردند. به گزارش خبرنگار سحام نیوز، در این دیدار حسین کروبی به همراه همسر و فرزندانش و نیز فاطمه کروبی حضور داشتند. حسین کروبی در خصوص این دیدار به خبرنگار ما گفت: ” نزدیک هفت ماه بود که پدرم را ندیده بودم؛ یعنی از همان روز نخست حصر خانگی. امروز به صورت ناگهانی از موافقت نیروهای امنیتی برای دیدار من و خانواده ام به همراه مادرم برای دیدار با پدر مطلع شدیم. لذا حوالی ظهر امروز به همان ساختمانی که پدر از یک ماه قبل در آن سکونت یافته اند رفتیم.”
حسین کروبی در ادامه در خصوص وضعیت روحی و جسمی آقای کروبی افزود: “ایشان هم به لحاظ روحی و هم از نظر جسمی در شرایط مطلوبی به سر می بردند و در تمام طول دیدار با روحیه ای قوی، همچون گذشته در خصوص مسائل صحبت می کردند و همچنان بر مواضع خود بیش از پیش تاکید می کردند. ”
فرزند ارشد مهدی کروبی با شایعه خواندن اخبار و اطلاعات منتشره در سایت های حکومتی مبنی بر نوشتن توبه نامه از سوی آقای کروبی؛ به خبرنگار ما گفت: ” در این ملاقات من خبرهای منتشر شده در سایت های حکومتی مبنی بر نوشتن توبه نامه را به ایشان منتقل کردم و ایشان در پاسخ گفتند «من بر مواضع و عقاید فکری خود استوار ایستاده ام و ذره ای از مواضع خود کوتاه نخواهم آمد.»
حسین کروبی همچنین با ذکر نقل قول دیگری از آقای کروبی، افزود: ” حکومت و نیروهای اطلاعاتی طی مدت هفت ماه اخیر با روحیات من به خوبی آشنا شده اند و مواضع مرا می دانند و فهمیده اند که من چگونه فکر می کنم، لذا به خود اجازه نمی دهند که مرا راهنمایی و ارشاد کنند، چه برسد به اینکه بخواهند وارد چنین فازهایی در خصوص نوشتن توبه نامه و ندامت نامه با من بشوند.”
به گزارش سحام، با توجه به نگرانی در خصوص وضعیت ایشان؛ ماموران امنیتی در این دیدار به خانواده آقای کروبی قول مساعد داده بودند که طی ۱۵ روز آینده آقای کروبی را به مکان مناسبی منتقل نمایند تا ایشان بتوانند از حیاط و هوای آزاد بهره مند شوند. ایشان همچنین از احتمال موافقت مقامات در خصوص حضور خانم فاطمه کروبی در کنار آقای کروبی در آن مکان جدید خبر داده اند. در حال حاضر مایحتاج غذایی و خوراکی ایشان توسط وزارت اطلاعات تهیه می گردد.
لازم به توضیح است که در روزهای اخیر سایت های منتسب به جریان حاکم در داخل کشور با انتشار مطالبی کذب، خبر از انتشار توبه نامه آقای کروبی داده بودند. این سایت ها با انتشار دروغین بخش هایی از این “به اصطلاح توبه نامه” سعی در تخریب چهره آقای کروبی به عنوان نمادی از مقاومت و سرسختی در میان مردم نمودند. از طرفی نگرانی ها در خصوص وضعیت نگهداری آقای کروبی همچنان وجود دارد.

نه می خوایم الکی جو بدیم نه اینکه تو فضای مجازی شلوغش کنیم.. فقط می خوایم 12 شهریور همه همراه هم شویم همه ایرانیان

روز شنبه، دوازدهم شهریور ماه روز همبستگی ملی برای اعتراض به وضعیت دریاچه ارومیه و پیگیری حقوق قومیت ها اعلام شد. مکانهای پیشنهادی برای تجمع (این مکانها به تدریج تکمیل خواهند شد زمان روز شنبه 12 شهریور ماه؛ ساعت 5 بعد از ظهر ارومیه: تقاطع عطایی و امام تبریز: راسته کوچه تهران: میدان بهارستان، روبروی مجلس 
 ارومیه: تقاطع عطایی و امام
تبریز: راسته کوچه
تهران: میدان بهارستان
مشهد: خیابان راهنمایی
رشت: گلسار
شیراز: خیابان ملاصدرا، نمازی
اردبیل ::میدان شریعتی به سمت بازار
زنجان: فلکه انصاریه تا میدان ولیعصر
کرمانشاه: چهارراه نوبهار تا میدان مرکزی
اصفهان: انقلاب (ترجیحا بعد از میدان) به سمت دروازه دولت

همراه شو عزیز

بسیجیه میره سینما وسط فیلم ترسناک همه در میرن فقط بسیجیه نشسته بهش میگن چرا نشستی؟ میگه: به من دست نزنید من ریدم

بسیجیه میره سینما وسط فیلم ترسناک همه در میرن فقط بسیجیه نشسته بهش میگن چرا نشستی؟ میگه: به من دست نزنید من ریدم

منبع : سوتی های باحال ایرانی
http://www.facebook.com/Soutii

Tuesday, August 30, 2011

برخورد عجیب با مردمی که برای حفظ محیط زیست دریاچه ارومیه رفته بودند نشانه دیگری است از روند امنیتی کردن کشور.

برخورد عجیب با مردمی که برای حفظ محیط زیست دریاچه ارومیه رفته بودند نشانه دیگری است از روند امنیتی کردن کشور.
-میرحسین موسوی، 19 فروردین 89

http://kaleme.com/1390/01/07/klm-52947

Monday, August 29, 2011

بنظر شما کدوم دوره زیباتر شعر گفتند؟!!

بنظر شما کدوم دوره زیباتر شعر گفتند؟!!!!!
*حافظ: تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت...جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت سهراب *سپهری: دوست را زیر باران باید برد...عشق را زیر باران باید جست
* فروغ فرخزاد:ای شب از رویای تو رنگین شده...سینه از عطر توام سنگین شده ترانه *امروزی:دوست دختره من نازه...قلبش پر احساسه...عاشقش شدم تازه .........بچه *ژیگولای امروزی:دوستت دارم کثافت!...لعنت به اون قیافت
خدا ازین به بعد رو بخیر کنه!!!!!!!!!ادامه ...
منبع : پیج سوتی های باحال ایرانی


Sunday, August 28, 2011

امیر ارجمند : دولت از همه چیز می ترسد، از شادی جوانان، از افطار در پارک‌ و حتی صحبت درباره دریاچه ارومیه.»

سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید با انتقاد از برخوردهای امنیتی با مردمی که به وضع دریاچه ارومیه معترضند، گفت: «دولتی که دچار بحران مشروعیت است از همه چیز می ترسد، از شادی جوانان، از افطار در پارک‌ و حتی صحبت درباره دریاچه ارومیه.»
اردشیر امیرارجمند در گفت و گو با «کلمه» با اشاره به سرکوب شهروندان آذری معترض به خشک شدن دریاچه ارومیه؛ مسائل کنونی آذربایجان را ناشی از مدیریت ناکارآمد دولت دانست و گفت:«سیاست‌های اقتدارگرایانه و غیرعقلانی ای که باعث خسارات غیرقابل جبران در زمینه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شده است، اکنون چهره زشت و خشن خود را در حوزه حفاظت از محیط زیست و مسائل قومیتی نیز نشان می‌دهد.»


مشاور ارشد میرحسین موسوی با اشاره به ویژگی های دریاچه ارومیه گفت: «این دریاچه دومین دریاچه آب شور دنیا، بزرگترین دریاچه داخلی ایران و بزرگترین آبگیر دائمی آسیای غربی است. این دریاجه در دنیا منحصر به فرد است و میراث طبیعی مردم ایران و هموطنان آذربایجانی ما محسوب می‌شود. این دریاچه برای جامعه جهانی نیز اهمیت ویژه دارد. »
امیرارجمند تاکید کرد که جزایر این دریاچه از سوی یونسکو اندوخته طبیعی جهانی شناخته شده است و حفاظت از این دریاچه وظیفه مقامات دولتی و محلی است.

Saturday, August 27, 2011

آقایان شورای هماهنگی سبز امید در دفاع از مردم غیور آذربایجان فراخوان دهید

همه ایران همراه شویم این دفعه در حمایت از مردم آذربایجان و دریاچه ارومیه.... تهران بپاخیز... ایرانی همراه شو
...شورای هماهنگی سبز امید مهدی کروبی را محدود تر کردند ، میرحسین موسوی را به بیمارستان بردند ، مردم آذربایجان را کتک زدند..... فراخوان دهید

وقتی حکومت از یک مراسم غیر سیاسی شام و افطار جوانان می ترسد.....

دوستان عزیز، پنج‌شنبه سوم شهریور ما هم مثل خیلی از شما برای برنامه افطار که با استقبال بسیار شما در فضای مجازی مواجه شده بود، به پارک ملت رفتیم .. جو امنیتی سنگینی در پارک حاکم بود و پارک کاملا تبدیل به یک پادگان بزرگ شده بود ! .. که سعی می کنیم با جزئیات برایتان بنویسیم ...
... شرح آنچه در پارک گذشت را مقایسه کنید با مرامنامه مراسم ... یعنی تا این حد تحمل اخلاق گرایی ما و یک تجمع ساده افطار دور همی ایرانیان را هم نداشتند ؟
ساعت 19:15 با دوستان به درب پارک رسیدیم .. از همان ابتدای در ورودی "عجالتا" دو ماشین بنز پلیس ایستاده بود و چند پلیس و پاسدار که گاهی از مردم سوالاتی می کردند ولی ما از آنجا رد شدیم .. باورمان نمیشد که قرار است جو امنیتی به وجود آید و گفتیم شاید طبیعی است .... چند نفری از جوانان را هم دیدیم که صحبت از فیسبوک و مراسم افطار می کنند و وسایل افطار همراهشان بود .. و خوشحال حرکت کردیم

ولی کمی که جلوتر رفتیم و وارد سربالایی شدیم دیدیم که از ضلع جنوبی پارک چند ماشین پلیس با چراغ گردان روشن مشغول گشت زنی در کوچه های تنگ پارک هستند ! .. و بلافاصله دو ون پلیس را هم دیدیم که پشت سرشان بود .. (تعداد ون ها تا انتها که آنجا بودیم به نزدیک 10 رسید)

قرار بود ساعت 19:30 در بالای پله های پارک (ضلع شرقی دریاچه) حضور داشته باشیم و با پخش ربنا، به همراه دیگران مراسم را آغاز کنیم .. که تا 19:50 چند ده نفری در آنجا آمده بودند ولی به خاطر جو امنیتی شدید کسی نمی توانست حرفی بزند و یا موبایلش را روشن کند (برای پخش ربنا)

پس ما هم محل را به سمت پایین پله ها ترک کردیم که با صحنه گشت موتور های دو ترکه با کلاه کاسکت مواجه شدیم که در پارک شروع کرده بودند به مانور دادن ... یادآور روزهای ....! از قسمت جنوبی دوباره به سمت دریاچه آمدیم و در اینجا بود که همزمان با پخش اذان (20:01) یک ماشین پلیس به همراه یک ون با چراغ گردان روشن از سمت پایین دقیقا در محل تجمع اصلی (شرق دریاچه) مانور دادند و بعد پارک کردند ! و پشت آن ها هم موتور سیکلت ها شروع به مانور وحشت کردند (البته نه خیلی تابلو) و تمام دور دریاچه را به گشت زنی مشغول شدند .. و دقایقی بعد که طوفان و بعد باران شدید شروع شد و ما هم 20 دقیقه ای در جایی پناه گرفتیم تا آرام تر شود ..

بعد دوباره به سمت دریاچه رفتیم و حدود ساعت 20:45 به خاطر باران شدید تقریبا پارک خالی شده بود .. ولی آن دو ماشین هنوز در ضلع شرقی دریاچه مستقر بودند ...

شروع کردیم که از پارک خارج بشیم .. از سمت مقر پلیس .. که مشاهده کردیم که 3 یا 4 ون پلیس هم آنجا مستقر هستند و حدود 20 گارد ضد شورش! را دیدیم که گوشه ای ایستاده بودند و با هم بحث می کردند و به نظر میرسید برای ترساندن مردم و خانواده هاشون با هم اختلاف نظر دارند

بگذریم .. از پارک خارج شدیم و لحظاتی بعد دیدیم که تمام چراغ های پارک را رسما خاموش کرده اند (ساعت 9:15)(مطمئن نیستم ، شاید برق رفته بود) و یک ماشین پلیس هم نور بالای خودش رو به سمت بیرون پارک روشن کرده بود

این تمام مشاهدات ما بود ..
 

Wednesday, August 24, 2011

اطلاعيه بسیار مهم...........


اينکه شما در خانه چه برنامه اى مي بينيد به ما مربوط است! اينکه در خيابان چه مي پوشيد، به ما مربوط است! آنچه مي نوشيد و آنچه مي گوييد به ما مربوط است! با چه کسى بيرون مي رويد به ما مربوط است! چه دينى داريد و چگونه آرايش مي کنيد به ما مربوط است...! اما امنيت، وضع معيشت، قدرت خريد، کيفيت تحصيل، آينده فرزندانتان، تفريح جوانانتان، امنيت راهها، مشکل مسکن و بقيه موارد به ما مربوط نيست مشکل خودتان است...!!! 

روابط عمومى کشوری که هممون میشناسیمش
 

به مردم لیبی‌ تبریک میگم...........

به مردم لیبی‌ تبریک میگم.

نه فیس بوک داشتن، نه دنبال پ نه پ بودن، نه شوشولِ فرنود داشتن، نه روزی ۶ بار مجرد یا متأهل میشدن،نه هفته‌ای ۱۲ بار شکست عشقی‌ میخوردن، نه هی‌ نشستن بگن مملکته داریم، نه دنبالِ نوشتن کلمه "تکراری" زیر کامنت‌ها بودن و نه دنبال درست کردن پرونده سیاسی واسه پناهنده شدن به دیگر کشور‌ها ...

موبایل دستشون نگرفتن برن واسه آزادیشون... سکوتشون شد فریاد تا شدن آزاد...
منبع : فیس بوک

پنج شنبه ساعت 22 می خوای سوت بزن می خوای الله اکبر بگو می خوای بگو مرگ بر دیکتاتور فقط همراه شو

گلبانگ سبز آزادی
پنجشنبه 3 شهریور 90 ساعت 22
..............................................
در حمایت از همه زندانیان سیاسی و عقیدتی
برای ابراز خوشحالی از سقوط دیکتاتور لیبی و در حمایت از مردم آزادیخواه سوریه و سایر کشورهای جهان
.............................
مهم نیست چه شعاری میدی، میخوای الله اکبر بگو و یا مرگ بر دیکتاتور و دورد بر آزادی و ... مهم اینه که ساعت 10 شب روی پشت بوم خونه ات بیای و به هر روشی که مناسب میبینی، اعتراضتو نشون بدی.

Tuesday, August 23, 2011

در سالگرد ازدواج مهدیه گلرو و همسرش وحید لعلی پور ، وحید را هم بازداشت کردند


امروز سالگرد ازدواج مهدیه گلرو و وحید لعلی پور است، فردا هم تولد مهدیه است. وحید را هم به اوین بردند تا جشن سالگردشان را در پشت دیوارها در کنار هم باشند.

Monday, August 22, 2011

جای خالی میرحسین موسوی و مهدی کروبی بیش از همیشه احساس می شود. اگر بودند...

جای خالی میرحسین موسوی و مهدی کروبی بیش از همیشه احساس می شود. اگر بودند از پیروزی مردم لیبی دستمایه ای برای تحرک دوباره جنبش سبز در روز قدس می ساختند.

Sunday, August 21, 2011

میرحسین اگر الان بود پیام تبریک برای مردم لیبی می داد و یه روز رو هم تعیین می کرد برای حضور در خیابان

کاش ما کاری می کردیم وقتی زندان بودید... همین

دیکتاتور قذافی سقوط کرد.. به امید سقوط دیکتاتور جمهوری اسلامی

مخالفان حکومت دیکتاتوری قذافی به پایتخت لیبی (طرابلس ) رسیدند و پسر قذافی هم بازداشت شده است.
به امید اینکه دیکتاتورهای در آغوش قذافی در ایران هم به دست مردم و بدون خشونت سقوط کنند و هیچ جای جهان از جمله ایران عزیزمان دیکتاتور و محدودیت و ... نباشد.. همه از هر دین و آیین و رنگ و نژاد در کنار هم این کار همت همه ایرانیان رو می طلبه...
 

هموطن پنج شنبه 3 شهریور ساعت 10 شب نشان دهیم بار دیگر هستیم با فریاد های آزادی خواهانه

شورای هماهنگی راه سبز امید از مردم آگاه در سراسر ایران دعوت می کند که در ساعت 10 شامگاه پنجشنبه سوم شهریورماه، با سر دادن ندای تکبیر و برائت از خودکامگی، ضمن ابراز همبستگی با مردم مظلوم فلسطین و سوریه، انزجار خود از سلطه‌ی هرگونه ستم و کردار غیر دموکراتیک را ابراز دارند، سیاست منافقانه‌ی حاکمیت در قبال آنچه در منطقه می گذرد را برملا کنند، و پیام راستین مردمان این مرز و بوم را به گوش خواهران و برادرانشان در سوریه و فلسطین برسانند....

Thursday, August 18, 2011

خروج مجاهدین خلق از لیست تروریستی برابر با تضعیف جنبش سبز مردم ایران است

 خروج مجاهدین خلق از لیست تروریستی برابر با تضعیف جنبش سبز مردم ایران است.
جمعی از وبلاگ نویسان ایران ، در بیانه ای مشترک که در وبلاگ های خود منتشر کرده اند، نسبت به خارج کردن اسم مجاهدین خلق از گروه های تروریستی هشدار داده اند و گفته اند:"رژیم ایران ، تنها از اینکه این گروه آزادی بیشتری برای فعالیت یافته است، سو استفاده خواهد کرد تا جنبش آزادی خواهی ایران را بیشتر سرکوب کند و هر کسی که کوچکترین فعالیت آزادی خواهانه ای داشته باشد را منتسب به این گروه کند، چرا که این گروه در بین عموم مردم ایران منفور است"/ وبلاگ نویسان خطاب به وزیر امور خارجه آمریکا می گویند :"خانم کلینتون ، آزاد گذاشتن یک گروه تروریستی که حتی در گروه خود ، به آزادی و حقوق بشر و دمکراسی اعتقادی ندارند، هیچ کمکی به روند دمکراسی در ایران نیست، وقتی یک گروه خشن ، با اعضا خود بر اساس اصول انسانی رفتار نمی کند، چه کمکی می تواند به دمکراسی در ایران بکند؟!"

اگر هنوز نامه اعتراض به بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی را امضا نکردید از این 2 راه استفاده کنید


برای امضای نامه که در زیر، متن آن آمده است و تاکنون بیش از 4000 نفر آن را امضا کرده اند یا از طریق این لینک و یا نام و امضای خود را به ای میل اعتراض سبز به آدرس eteraaz.sabz@gmail.com بفرستید.

کمپین اعتراض سبز در راستای دفاع از خواست عمومی مردم ایران پیرامون آزادی یاران همیشگی جنبش سبز و با همکاری جمعی از هموطنان، در مرداد ماه ۱۳۹۰ اقدام به راه اندازی کارزاری برای شکست حصر غیر قانونی اقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی و خانم ها زهرا رهنورد و فاطمه کروبی نموده است. در گام اول این کارزار، نامه ای اعتراضی از سوی این کمپین تهیه و تنظیم شده است که پس از جمع اوری امضای ایرانیان در سراسر دنیا، به مراجع حقوقی و دیپلماتیک زیر ارسال خواهد شد.
۱- دبیرکل سازمان ملل
۲- سفیران کشورها در سازمان ملل
۳- کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل
۴- گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران
۵- وزرای امور خارجه کشورهای مختلف
۶- هیات روابط پارلمان اروپا با ایران
۷- کشورهای عضو شورای امنیت
۸- مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا
۹- سازمان کشورهای اسلامی
۱۰- کمیته حمایت از ناپدید شدگان قهری سازمان ملل متحد
۱۱- اتحادیه بین‌ المجالس
متن کامل نامه :


نزدیک به شش ماه از ربوده شدن و حبس غیر قانونی کاندیدا های آخرین انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۲۰۰۹، میر حسین موسوی و مهدی کروبی و همسران ایشان زهرا رهنورد و فاطمه کروبی می‌گذرد. این افراد از روز ۲۵ بهمن، به دنبال دعوت از ملت برای شرکت در تظاهرات عمومی‌ در حمایت از جنبش‌های دموکراسی خواه مصر و تونس، به صورت اجباری توسط نیروهای امنیتی و مأمورین لباس شخصی‌ در منزل خود در حبس اجباری به سر می برند. از آن تاریخ ارتباطات این افراد با جهان بیرونی قطع شده و تنها به صورت بسیار محدود با اعضا خانواده خود اجازه تماس‌های معدودی را داشته اند. 

این در حالیست که هیچ کدام از مقامات قضایی، دولتی و امنیتی کشور در طی‌ این مدت هیچ گونه مسئولیتی در قبال به وقوع پیوستن این جرم و قانون شکنی بر عهده نگرفته اند و همچنین هیچ گونه حکم بازداشت، احضاریه یا اتهامی از طرف مقامات قضایی در مورد این افراد صادر نشده است.

از طرف دیگر اخبار نگران کننده اخیر، که از طرف خانواده میر حسین موسوی و زهرا رهنورد به دست رسیده، حاکی از وضعیت نامناسب جسمانی‌ آنها می‌باشد و عدم اجازه دسترسی آنها به پزشک معتمد و مراقبت‌های پزشکی‌ از طرف مقامات حاکم، نگرانی‌ها را نسبت به سلامت روحی‌ و جسمانی‌ این افراد به شدت افزایش می دهد. 

از آنجا که مقامات دولتی و قضایی در ایران در گذشته بار ها به طور سیستماتیک معترضین سیاسی را بازداشت و مورد شنکجه قرار داده و مکرّراً حقوق اولیه زندانیا‌ن را زیر پا گذشته اند بیم آن می رود که این تخلفات در مورد آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان نیز انجام گیرد و سلامتی، تمامیت جسمی و روانی آنها مورد تهدید و آسیب قرار گیرد. لازم به ذکر است که تنها در ماه ژوئن گذشته زندانی سیاسی، هدی صابر، در اثر همین ضرب و شتم ها و کوتاهی‌ نمودن مامورین زندان در ارائه اقدامات درمانی فوری، جان خود را از دست داد.

امضاء کنندگان این نامه یادآوری می کنند که این رفتار مقامات قضایی و دولتی ایران در مورد این ۴ تن‌، در راستای نقض آشکار حقوق بشر، و همچنین نقض قوانین بین‌المللی و داخلی‌ کشور ایران، از جمله اصل ۳۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، ماده ماره ۵۸۳ قانون مجازات اسلامی، ماده شماره ۹ میثاق بین‌الملل حقوق سیاسی و مدنی و پیمان بین‌الملل برای حمایت از تمامی اشخاص در برابر ناپدید شدن اجباری، می‌باشد.

از این رو از آن مرجع گرامی‌ تقاضا داریم که در راستای دفاع از حقوق فردی و انسانی‌ میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی، از تمام ظرفیتهای حقوقی، بین‌المللی و دیپلماتیک استفاده کرده و دولت ایران را ملزم به پایبندی به تعهدات خود در مقابل مردم ایران و جامعه بین الملل نماید و در این راستا در جهت احقاق مطالبات زیر اقدام نماید: 

• آزادی فوری و بی‌ قید و شرط میر حسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی.

• تضمین سلامت جسمی‌ و روحی‌ میر حسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی و اعضا خانواده این افراد تحت هر شرایط و وضعیت.

• انجام تحقیقات قضایی‌ فوری، کامل، بی طرف و دقیق برای معرفی‌ مسئولین ربایش و حبس اجباری میر حسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی و محاکمه عمومی‌ مجرمین این تخلفات و صدور احکام لازم برای آنان مطابق با قوانین کشور و قوانین بین‌الملل

• محقق کردن حقوق فردی میر حسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی شامل: فراهم آوردن امکان برخورداری آنها از وکلای منتخب برای دفاع از حقوق خود و همچنین پزشک معتمد برای اجرا آزمایشات لازم پزشکی‌ و دریافت معالجه و درمان پزشکی‌

امضا کنندگان این نامه قبلاً از توجه و اقدامات فوری شما نسبت به بر طرف کردن این وضعیت وخیم و غیر انسانی‌ تشکر کرده و از تلاش‌های انسان دوستانه آنجناب در این راستا کمال قدر دانی را دارند.
 

Tuesday, August 16, 2011

مجید توکلی از بهمن ماه 1389 تاکنون از حق تماس تلفنی با خانواده اش محروم است + عکسی دیده نشده از مجید

مجید توکلی شرف جنبش دانشجویی بدون مرخصی از آذر 1388 در زندان رجایی شهر به سر می برد... بعد از یک سال که ملاقاتش آزاد شد مادر و پدرش به دلیل بیماری نمی توانند او را ملاقات کنند... مجید حتی از بهمن ماه هم از تلفن محروم است...

Monday, August 15, 2011

یک برنامه سرگرمی غیر سیاسی دیگر در کنار هم / شام و افطار در کنار هم در پارک ملت


شـــــــــــــــرح کامـــل و اهــــــــــداف مـراسـم :

افطار را؛ این لحظه روحانی را؛ پس از یک روز بی دروغ، بی ریا، بی تقلب، بی رشوه، بی غیبت و بی دشنام ... با نوای دلنواز "ربّـنــــــــــــا" ی اُستـــــــاد شــــجریـان برگزار می کنیم و در پایان برای سربلندی ایرانمان دعا می خوانیم و مراسم را با سرود "ایــــــــران؛ مرز پر گـــــــهر" به پایان می بریم.

این، یک مراسم صرفا مذهبی نیست ؛ هر کداممان که روزه می گیریم، با هموطنان و هم مسلکان خویش یک جا جمع می شویم و مثل خانواده خود، با آنها روزه مان را باز می کنیم .. آنها هم که به هر دلیل روزه نمی گیرند در آن روز خاص با احترام به عقاید هموطنان خود روزه می گیرند و در این مراسم بزرگ ملی - مذهبی شرکت خواهند کرد .............

آن شب می خواهیم "شاد بودن" را در کنار هموطنانمان تمرین کنیم و در کنار هم برای سرفرازی ایرانمان دعا کنیم .. برق نگاه همشهری هایمان را که به دلیل روزمرگی ها و ماشینی شدن روند زندگی نمی بینیمشان .. از نزدیک ببینیم .. همشهری هایی که تنها در نقش ارباب رجوع و رییس و صاحب خانه و مستاجر میبینیم .. تنها در ترافیک سنگین خیابان ها میبینیم و گاه تنها با صدای بوق اعتراض ماشین هایشان آشناییم و آن ها با فریاد هایمان؛ که از سر بی حوصلگی است و خسته از تلاشمان برای فردایی شاید بهتر ..............

در آن شب می خواهیم بیش از پیش یاد گرسنگان ایرانمان کنیم؛ آنها که شاید تمام دارایی و سهمشان از دنیا، کف خیابان باشد و سقف آسمان ... که فلسفه "روزه" نیز همین است

و در آن میان از موسسات خیریه و آسایشگاه ها و نیز بازیگران مردمی و هنرمندان واقعی و ورزشکاران این مرز و بوم دعوت می کنیم تا با حضور همه جانبه خود در این مراسم، حمایت خود را از این حرکت معنوی و ملی اعلام کنند؛ و مردمان ما که بی شک در کمک به همنوعان خویش از هیچ کمکی فرو گذار نخواهند کرد ..............

در این میان شائبۀ سیاسی بودن این مراسم نیز خود به خود منتفی است که این روزها همه سیاست زده ایم و می خواهیم فارغ از "هیاهو" ها و "اگر" ها، بی دغدغه در کنار هم باشیم .............

لازم به یادآوری است که این مراسم دولتی نبوده و با ابتکار گروهی از جوانان همین مملکت و از داخل ایران اطلاع رسانی و انجام خواهد شد و در صورت تلاقی روز "مراسم بزرگ شام و افــــطار ایرانیان" با هرگونه مراسم دولتی، زمان اعلام شده برای برگزاری آن، ضمن احترام برای مراسم دولتی، و با توافق اکثریت اعضاء شرکت کننده تغییر خواهد کرد و از طریق همین صفحه به اطلاع همه ایرانیان خواهد رسید

--------------------------

زمــــــــــان : بعد از شب های قدر - روز پنجشنبه 3 شهریور از ساعت 19:30 الی 22:30


محـــــــــل برگزاری : تهران - پارک ملت - (خیابان ولیعصر، پایین تر از پارک وی)

در صورت استقبال بیشتر ، پارک های دیگر در تهران و شهرستان ها نیز از طریق همین صفحه و با همت شما به اطلاع همگان خواهد رسید
http://www.facebook.com/event.php?eid=149111301838271


--------------------------​--------------------------​--
بوفۀ پارک ها نیز خود را برای پذیرایی آماده کنند !



برای دیدن شرح کامل مراسم و اطلاع از اهداف و آخرین تصمیمات و شرکت در نظرسنجی به صفحه رسمی آن بروید و عضو شوید
--------------------------​--------------------------​-------
https://www.facebook.com/G​reat.Iranian.Eftar

 ـــــــــــــ
http://www.facebook.com/event.php?eid=149111301838271

Sunday, August 14, 2011

برنامه جدید همانند آب بازی و خز بازی و شیشه شوری : این بار افطاری و شام در کنار هم



شـــــــــــــــرح کامـــل و اهــــــــــداف مـراسـم :

افطار را؛ این لحظه روحانی را؛ پس از یک روز بی دروغ، بی ریا، بی تقلب، بی رشوه، بی غیبت و بی دشنام ... با نوای دلنواز "ربّـنــــــــــــا" ی اُستـــــــاد شــــجریـان برگزار می کنیم و در پایان برای سربلندی ایرانمان دعا می خوانیم و مراسم را با سرود "ایــــــــران؛ مرز پر گـــــــهر" به پایان می بریم.

این، یک مراسم صرفا مذهبی نیست ؛ هر کداممان که روزه می گیریم، با هموطنان و هم مسلکان خویش یک جا جمع می شویم و مثل خانواده خود، با آنها روزه مان را باز می کنیم .. آنها هم که به هر دلیل روزه نمی گیرند در آن روز خاص با احترام به عقاید هموطنان خود روزه می گیرند و در این مراسم بزرگ ملی - مذهبی شرکت خواهند کرد .............

آن شب می خواهیم "شاد بودن" را در کنار هموطنانمان تمرین کنیم و در کنار هم برای سرفرازی ایرانمان دعا کنیم .. برق نگاه همشهری هایمان را که به دلیل روزمرگی ها و ماشینی شدن روند زندگی نمی بینیمشان .. از نزدیک ببینیم .. همشهری هایی که تنها در نقش ارباب رجوع و رییس و صاحب خانه و مستاجر میبینیم .. تنها در ترافیک سنگین خیابان ها میبینیم و گاه تنها با صدای بوق اعتراض ماشین هایشان آشناییم و آن ها با فریاد هایمان؛ که از سر بی حوصلگی است و خسته از تلاشمان برای فردایی شاید بهتر ..............

در آن شب می خواهیم بیش از پیش یاد گرسنگان ایرانمان کنیم؛ آنها که شاید تمام دارایی و سهمشان از دنیا، کف خیابان باشد و سقف آسمان ... که فلسفه "روزه" نیز همین است

و در آن میان از موسسات خیریه و آسایشگاه ها و نیز بازیگران مردمی و هنرمندان واقعی و ورزشکاران این مرز و بوم دعوت می کنیم تا با حضور همه جانبه خود در این مراسم، حمایت خود را از این حرکت معنوی و ملی اعلام کنند؛ و مردمان ما که بی شک در کمک به همنوعان خویش از هیچ کمکی فرو گذار نخواهند کرد ..............

در این میان شائبۀ سیاسی بودن این مراسم نیز خود به خود منتفی است که این روزها همه سیاست زده ایم و می خواهیم فارغ از "هیاهو" ها و "اگر" ها، بی دغدغه در کنار هم باشیم .............

لازم به یادآوری است که این مراسم دولتی نبوده و با ابتکار گروهی از جوانان همین مملکت و از داخل ایران اطلاع رسانی و انجام خواهد شد و در صورت تلاقی روز "مراسم بزرگ شام و افــــطار ایرانیان" با هرگونه مراسم دولتی، زمان اعلام شده برای برگزاری آن، ضمن احترام برای مراسم دولتی، و با توافق اکثریت اعضاء شرکت کننده تغییر خواهد کرد و از طریق همین صفحه به اطلاع همه ایرانیان خواهد رسید

--------------------------

زمــــــــــان : بعد از شب های قدر - روز پنجشنبه 3 شهریور از ساعت 19:30 الی 22:30


محـــــــــل برگزاری : تهران - پارک ملت - (خیابان ولیعصر، پایین تر از پارک وی)

در صورت استقبال بیشتر ، پارک های دیگر در تهران و شهرستان ها نیز از طریق همین صفحه و با همت شما به اطلاع همگان خواهد رسید

--------------------------​--------------------------​--
بوفۀ پارک ها نیز خود را برای پذیرایی آماده کنند !
--

لطفا به دو سوال و نظرسنجی در لینک های زیر هم پاسخ دهید
https://www.facebook.com/q​uestions/269896773026875

https://www.facebook.com/q​uestions/270151099668109


برای دیدن شرح کامل مراسم و اطلاع از اهداف و آخرین تصمیمات و شرکت در نظرسنجی به صفحه رسمی آن بروید و عضو شوید
--------------------------​--------------------------​-------
https://www.facebook.com/G​reat.Iranian.Eftar
--------------------------​--------------------------​-------

پاک کردن شیشه ماشین ها توسط جمعی از جوانان در حمایت از کودکان کار

یک آب بازی از نوع دیگر. تنها یک دعوت نامه فیس بوکی ساده کافی بود تا شب پنجشبه گذشته چهره چهارراه پارک وی برای دوساعت کاملا دگرگون شود. نزدیک 150 جوان به این مکان آمده بودند تا با ظاهرهایی که هیچ شباهتی به "کودکان کار" نداشت، شیشه اوتومبیل ‏ها را پاک کنند، آدامس بفروشند، اسفند دود کنند، از مردم پول جمع کنند و به این بهانه در فرصتی کوتاه با عابرینی از جنس خودشان درباره وضعیت "کودکان کار" صحبتی داشته باشند. آنگونه که از قبل مقرر شده بود این برنامه ساعت 8 و نیم شب شروع شد و قرار بود تا ساعت 10 و نیم شب ادامه داشته باشد. ساعت 8 و نیم اما چهارراه پارک وی حالتی کاملا عادی داشت. اما جوانانی که در ضلع جنوب شرقی چهارراه مشغول آماده کردن لنگ و شیشه پاکن ‏های خود بودند، تمام هدفشان این بود که این چهره عادی را به هم بریزند تا شاید قدری توجه مردم را به سوی "کودکان کار" جلب کنند.

Saturday, August 6, 2011

فقط 2 روز بعد از 26 ماه زندان برای شرف اهل قلم / احمد زید آبادی به زندان بازگشت

48 ساعت تنها زمانی بود که دستگاه قضایی ایران به دکتر احمد زیدآبادی، روزنامه نگار و دبیر کل ادوار تحکیم وحدت فرصت داده بود تا بتواند بعد از 26 ماه زندان در کنار خانواده اش باشد. دکتر زیدآبادی عصر امروز با پایان یافتن مرخصی 48 ساعته خود و عدم تمدید آن از سوی مراجع قضایی به زندان بازگشت. دادگاه انقلاب وی را به حکم سنگین و غیر انسانی شش سال زندان ،پنج سال تبعید و محرومیت مادام العمر از هرگونه فعالیت سیاسی و شرکت در احزاب و هواداری و مصاحبه و سخنرانی و تحلیل حوادث،به صورت کتبی یا شفاهی محکوم کرد، که دادگاه تجدید نظر حکم دادگاه بدوی را مورد تایید قرار داد. گفتنی ست، با توجه به کوتاه بودن ایام مرخصی وی با این حال عده ای از فعالان سیاسی ایران نیز طی دو روز گذشته با حضور در منزل ایشان و یا تماس های تلفنی خود جویای احوال وی شده، و چند کلامی را نیز با این عضو هیات مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران هم صحبت شده بودند. از جمله اتهامات ایشان نگارش نامه سرگشاده‌ای خطاب به رهبری بود که در آن از انتقاد ناپذیری وی انتقاد کرده‌ بود. که پس از تشکیل پرونده وی دادگاه نهایتا در آذر ماه او را به اتهام تبانی و تبلیغ علیه نظام به 6 سال زندان در تبعید در گناباد و محرومیت مادام‌العمر از فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی محکوم کرد. دادگاه تجدید نظر نیز در دی ماه 1388 محکومیت او را (شش سال زندان، پنج سال تبعید به گناباد و محرومیت مادام‌العمر از هر گونه فعالیت سیاسی و شرکت در احزاب و هواداری و مصاحبه و سخنرانی و تحلیل حوادث، به صورت کتبی یا شفاهی) تایید کرد.

Tuesday, August 2, 2011

دکتر محمد ملکی: دادگاه را فاقد صلاحیت برای رسیدگی به اتهامات وارد شده به خود می دانم

دکتر محمد ملکی در اسفند ماه سال 1388 طبق کیفرخواست صادره توسط دادگاه انقلاب به محاربه متهم شده بود. همچنین اتهامهای دیگر ایشان توهین به آیت‌الله خمینى، آیت‌الله خامنه‌اى و نیز تبلیغ علیه نظام ذکر گردیده بود. دادگاه وی بدلیل مشلات جسمی و درمانی چندین مرتبه به تعویق افتاد تا نهایتا طبق احضاریه شعبه 28 دادگاه انقلاب اعلام شده بود که وی باید روز چهارشنبه مورخ پنجم مرداد 1390 در دادگاه حاضر شود. دکتر ملکی بدلیل غیرقانونی دانستن دادگاه در آن حضور نیافت و علیرغم حضور وکلا در دادگاه، قاضی اصرار داشت که باید هر طور شده متهم در جلسه حضور یابد و یادداشت ایشان و وکلا را هم نپذیرفت و روز شنبه 8/5/1390 را برای حضور متهم و وکلا تعیین کرد. دکتر ملکی برای اینکه رسما در حضور قاضی اعلام کند دادگاه را به رسمیت نمیشناسد، در دادگاه حضور یافت و طبق یادداشتی بار دیگر اعلام کرد دادگاه را صاحب صلاحیت رسیدگی به اتهامات خود نمی داند. به این ترتیب جلسه محاکمه ایشان پایان یافت تا طبق قانون در اسرع وقت حکم دادگاه اعلام گردد. لازم به یادآوریست که ایشان قبلا اعلام کرده بود به علت عدم صلاحیت دادگاه بدوی، تقاضای تجدیدنظر در حکم صادره را نخواهد کرد .
 
 
متن کامل نامه به شرح زیر است:

بسم الحق
ریاست محترم دادگاه انقلاب اسلامی، شعبه 28
 
با احترام به اطلاع میرساند؛ اینجانب محمد ملکی به دلایل زیر از حضور در دادگاه معذورم:
در اعتراض به کشتار، شکنجه، دستگیری و محکومیت و زندانی نمودن تعدادی از دانشجویان، استادان، معلمان، زنان، روزنامه نگاران، وکلای دادگستری، کارگران، فعالان حقوق بشر و دیگر هموطنان به حکم دادگاههای غیرقانونی، تنها به جرم اظهار عقیده در سالهای اخیر
غیر قانونی بودن دادگاه اینجانب به دلیل عدم رعایت اصل 168 قانون اساسی و دیگر اصول این قانون
عدم امکان مطالعه کیفرخواست تنظیمی علیه اینجانب
ضمنا یادآور می شوم که قاضی محترم میتوانند حکم غیابی صادر نمایند.
در پایان ذکر این نکته ضروریست که وکلای بسیار عزیزم استادان گرامی آقایان دکتر یوسف مولایی و دکتر محمد شریف هر طور صلاح بدانند در دفاع قانونی از اینجانب عمل خواهند کرد.
 
استاد بازنشسته دانشگاه تهران – دکتر محمد ملکی
 
همچنین متن یادداشت دکتر ملکی خطاب به دادگاه انقلاب شعبه 28 به شرح زیر است: 
 

بسم الحق 
 
فَسَتَذکُرُونَ ما اَقُولُ لَکُم وَ اُفَوِضُ اَمری اِلَی الله اِنَ اللهَ بَصیرٌ بالعَبادِ 
بزودی گفتار مرا ]با احساسِ پشیمانی[ بیاد خواهید آورد و من کار خود را به خدا وامیگذارم زیرا نسبت به حال بندگان بیناست.                   سوره غافر (40) آیه 44 
     غرض و نیت من از این یادداشت، دفاع شخصی نیست چون دادگاه را فاقد صلاحیت برای رسیدگی به اتهامات وارد شده به خود می دانم بنابراین میخواهم از فرصت بهره گیرم و برای ثبت در تاریخ قضا در نظام ولائی ، شکایتی و حکایتی را عرضه دارم، شکایت را وامیگذارم به یومَ تُبلِی السرائر در پیشگاه عدل الهی، اما حکایت به گذشتهای نه چندان دور برمیگردد، آن هنگام که قاضی محترم و نماینده معظم دادستان یا در این جهان پرغصه و قصه نبودند و یا دوران بیخبری کودکی و نوجوانی را میگذراندند. 
آنگونه که از وکلایم شنیده ام ( کیفرخواست را ندیده ام ) ارتباط من با سازمان مجاهدین بزرگترین و پررنگترین اتهام من است که بهمین مناسبت در کیفرخواست تنظیمی من را «محارب» دانسته اند. از این رو مناسب دیدم بازگشتی به خاطرات گذشته خود داشته باشم. جهت باز کردن گوشه هائی از کتاب زندگی ام . 
 
    پس از کودتای 28 مرداد سالِ 1332 و آن دوران استبدادزدهی پس از کودتا که جمعی از مدافعان آزادی در نهضت مقاومت ملی گرد آمدند و علیه استبداد سلطنتی به ستیز برخاستند و پس از چند سال غرب بویژه آمریکا ناگزیر شاه را واداشتند تا فضای نسبتاً باز سیاسی در ایران بوجود آورد، در چنین شرایطی گروههای سیاسی از جمله جبهه ملی دوّم فعال شدند و از دِل جبهه ملی جمعیت نهضت آزادی ایران به خواست بزرگانی چون آیتالله طالقانی، دکتر سحابی، مهندس بازرگان و ... متولد شد و توانست جمعی از جوانان متدین و مبارز را بخود جلب کند که پس از یکی دو سال تعدادی از آنها با جدائی از نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق ایران را پایه گذاری نمودند با هدفِ مبارزه انقلابی علیه نظام شاهی. من به دلایل متعدد از جمله اینکه با عدم وابستگی به گروههای سیاسی فعالیت بیشتری علیه استبداد سلطنتی می توانستم بنمایم  با این تشکل و دیگر احزاب و گروهها همکاری تشکیلاتی نداشتم اما از آنجا که جوانهای تشکیلدهنده این سازمان و دیگر سازمانهای مبارز و آزاداندیش، علیه استبداد سلطنتی مبارزه می کردند از هیچ حمایت انسانی در حق آنها بویژه دانشجویان دریغ نمیکردم، خصوصاً پس از عضویت در هیأت علمی دانشگاه تهران که امکانات بیشتری برای کمک به دانشجویان مجاهد و مبارز در اختیارم بود. 
 
  از سالِ 1340-41 که مبارزات اجتماعی شکل دیگری بخود گرفت جمعی از روحانیون وارد صحنه مبارزه علیه استبداد شدند. مبارزات صد روزهی روحانیت در اعتراض به قانون ایالتی و ولایتی که طبق موادی از آن به زنان حق انتخاب کردن و انتخاب شدن میداد و سوگند به قرآن مجید را به سوگند به کتاب مقدس تغییر داده بود از جمله موادی بود که اعتراض روحانیت را برانگیخت . 
همین امور موجب اعتراض مراجع آن روز از جمله آیتالله خمینی قرار گرفت که با ارسال نامههای متعدد و اجتماع در مساجد و مراکز مذهبی بالاخره دولت عقبنشینی نمود و آن لایحه را پس گرفت. پس از این حادثه در سال 1342 در اعتراض به انقلاب سپید!! شاه و قانون کاپیتولاسیون بار دیگر مردم و جمعی از روحانیون و مراجع دست به اعتراض زدند و آیتالله خمینی در سخنرانیهای خود گذشته از حکومت ، اکثریت روحانیون خاموش و بیتفاوت را به شدت مورد اعتراض قرارداد.  قیام 15 خرداد سال 42 که موجب سرکوب شدید مردم شد فضای سیاسی کشور را به شدت امنیتی کرد و بسیاری از سیاسیون از جمله سرانِ نهضت آزادی و جبهه ملی در کنار آیتالله خمینی دستگیر شدند. 
 
در سال 1344 جمعی از جوانان مبارز و مذهبی که به نهضت آزادی پیوسته بودند از این جمعیت جدا و سازمان مجاهدین خلق را پایه گذاری کردند که بالاخره در سال 1350 این تشکل وارد مبارزه مسلحانه علیه رژیم شد و سران و بنیانگذاران آن قریب باتفاق دستگیر یا اعدام شدند. 

  من در عین حال که بسیاری از بنیانگذاران سازمان را می شناختم و در کنار آنها در جلسات تفسیر قرآن آیتالله طالقانی در مسجد هدایت و مسجد همت تجریش و مراکز دیگر شرکت میکردم و با آنها آشنائی و دوستی داشتم اما به دلیل اینکه بیشتر در حسینیه ارشاد همراه  دکتر شریعتی فعالیت می کردم، کمتر با تشکلهای سیاسی  در ارتباط بودم. در آن زمان تمام تلاشم این بود که استقلال فکری خودم را حفظ کنم و چنین کردم. اما در تمام این مدت مدافع و کمک کار گروههائی بودم که با ظلم و استبداد در ستیز بودند و بعلت محیط کارم که دانشگاه بود بیشتر با دانشجویان و استادان مذهبی و غیرمذهبی مبارز در ارتباط بودم از سالِ 1347 پس از سفر به اتریش برای مطالعات علمی از سوی دانشگاه تهران تا هنگام انقلاب ، ارتباطِ تنگاتنگی با انجمنهای اسلامی دانشجویان خارج از کشور داشتم و در حقیقت رابط دانشجویان داخلی و خارجی بودم. 

  در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب در دانشگاه و مساجد و دیگر مراکز مذهبی  علیه استبداد فعال بودم که به این دلیل بارها مشکلاتی از سوی ساواک برایم فراهم شد ، امّا به دلیل عدم وابستگی تشکیلاتی به گروههای سیاسی این مشکلات به گونه ای نبود که روند فعالیت هایم را متوقف نموده و یا کند سازد ( به کتاب شریعتی به روایت اسناد ساواک جلد سوم صفحات 484 ـ 485 ـ 489 مراجعه گردد ) . در آن زمان تعدادی از روحانیونی که پس از پیروزی انقلاب صاحب مقامات عالی در جمهوری اسلامی شدند به عدم وابستگی تشکیلاتی من به سازمانها و گروههای سیاسی بویژه گروههای مذهبی از جمله مجاهدین معترض بودند!. از تابستان سال 57 و راهپیمائی عید فطر که به خواست دانشجویان و با بهانهی بازگشائی حسینیه ارشاد صورت گرفت و بعد از تأسیس سازمان ملی دانشگاهیان ایران (تابستان 57) فعالیتهای سیاسی من بعنوان یک استاد مذهبی در داخل و خارج دانشگاه بشدت گسترش یافت و از آنجا که وابسته به هیچ گروه و دسته و سازمان و حزب خاصی نبودم نظراتم  و برنامههایم مورد پذیرش گروهها با دیدگاههای متفاوت قرار می گرفت. سرانجام  دانشگاههای سراسر کشور یکپارچه علیه دیکتاتوری قیام کردند. تا اینکه حادثه به یاد ماندنی تحصن 25 روزه استادان دانشگاه تهران (29 آذر تا 23 دیماه سال 1357) در دبیرخانه دانشگاه پیش آمد. پیامد مبارزات مردم و در راس آن دانشگاهیان و تعدادی از روحانیان بویژه آیت الله خمینی منجر به فرار شاه (26 دیماه 57) و پیروزی انقلاب در 22 بهمن سال  57 بود. انقلابی که تا حدود بسیار زیادی مرهون فعالیتهای دانشجویان و استادان و جمعی از روحانیان و توده مردم میباشد و این حقیقتی است که بر هیچ کس پوشیده نیست اگرچه گروهی آن را نپذیرند. 
 
  رابطه بسیار نزدیک من با آیتالله طالقانی و استادان و دانشجویان که یکی از علل آن  عدم وابستگیام به گروه و سازمانی خاص بود موجب شد که بعد از پیروزی انقلاب تنها کاندیدای پست بسیار حساس ریاست دانشگاه تهران معرفی شوم که جهت اطلاع بطور فشرده به آن اشاره می کنم. 

  آن روزها دانشگاه تهران بعنوان سنگر آزادی محل تجمع گروههای گوناگون با مواضع سیاسی متفاوت وکانون  بحث و گفتگو بین صاحبان اندیشه بود، و برای اینکه دانشگاه به رسالت اصلی خود که  دانش و اندیشه است بازگردد می بایست هرچه زودتر در اختیار دانشگاهیان قرار میگرفت و تعلیم و تعلم آغاز میشد تا پس از سر و سامان گرفتن دانشگاه تهران که مادر دانشگاههای سراسر کشور نام گرفته بود، دیگر دانشگاهها و مدارس و ادارات و کارخانهها و غیره وضع عادی پیدا میکرد و کشور به روال طبیعی بازمیگشت. حاکمان جدید بر آن بودند که باید در رأس دانشگاه تهران کسی قرار گیرد  که مورد تأئید گروههای سیاسی با اندیشه های گونه گون باشد. بعد از بحثهای زیاد در شورای انقلاب و دولت و دیگر مقامات ذیصلاح قرعهی کار را بنام منِ بیچاره زدند، چون همگان میدانستند من به هیچ حزب و سازمانی وابسته نیستم. 
 
روند کار از این قرار بود که اصرار مهندس بازرگان نخستوزیر و مهندس صباغیان بر قبول مسئولیت اداره دانشگاه تهران در من که بهیچوجه داوطلب اینکار نبودم مؤثر واقع نشد تا بالاخره متوسل به آیتالله طالقانی که نفوذ زیادی روی من داشت و ارادتم به ایشان بسیار بود شدند. پیک آیتالله (دکتر عبدالکریم لاهیجی) مرا پیدا کرد و نزد ایشان برد. در آنجا جز من، آقای طاهر احمدزاده، لاهیجی و چند نفر دیگر حضور داشتند. بعد از اظهار ارادتِ مجدد به جناب طالقانی، ایشان بحث ریاست دانشگاه تهران را پیش کشیدند. آیتالله اصرار داشت اینکار را بپذیرم، خدمتِ ایشان گفتم: که هرچند در انقلاب ضدسلطنتی و مبارزات ضداستبداد چون قطره ای در دل دریا حضور داشته ام و از همه چیزم بخاطر پیروزی انقلاب گذشتم، لیکن هیچگاه در اندیشه چنین مسئولیتهایی نبوده و نیستم و اجازه خواستم که همان معلم ساده باشم و در کار تدریس و تحقیق، که معتقدم از این راه خدمت بیشتری به انقلاب میتوانم بکنم بمانم ، امّا ایشان بر نظر خود بسیار مصر بودند. بالاخره بعد از بحث مفصل فرمودند: «اینکه میخواهم و میگویم امر امام است». من که آن موقع هنوز مقلد ایشان بودم چارهای جز قبول این امر نداشتم اما با این شرط که بنا به خواست و آرزوی آقای طالقانی، اولین مرکز دولتی که بصورت شورای واقعی اداره میشود دانشگاه تهران باشد، این کار را پذیرفتم  و با انتخاب اعضاء شورای مدیریت دانشگاه تهران مشغول کار شدیم . علت اصلی اصرار آقایان عضو شورای انقلاب، دولت و حتی آیت الله خمینی بر انتخاب من به این جهت بود که وابسته به هیچ گروه و دسته و سازمان سیاسی نبودم و در آن شرایطِ بسیار حساس پس از پیروزی انقلاب تنها چنین شخصی میتوانست مرکز علمی پر اهمیتی مانند دانشگاه تهران را اداره نماید.  به هرحال کارهای مملکت کم کم روی روال عادی قرار گرفت تا آنجا که مقدمات انتخابات اولین دورهی مجلس شورای ملی فراهم شد. 
 
  در همان ایام یک روز آقای دکتر مفتح که در آن موقع رئیس دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران و از دوستان و همکارانِ دانشگاهیِ قدیم من بود، به دفتر کارم آمد و از من خواست که موافقت کنم بعنوان کاندیدای مجلس شورای ملی از سوی حزب جمهوری اسلامی برای شهر تهران معرفی شوم. به ایشان پاسخ دادم که چون نمیخواهم وابسته به هیچ حزب و گروهی باشم از اینکار معذورم و خواهشِ دوست محترم و عزیز را رد کردم، هر چند ایشان پافشاری می کرد که  کاندیدای یک حزب شدن دلیل عضویت در آن حزب نیست، با این حال از پذیرش درخواست وی صرفا بدلیل پرهیز از تعلقات حزبی امتناع نمودم. 
    بد نیست به این نکته هم اشاره کنم که وقتی مرحوم دکتر بهشتی پیش از پیروزی انقلاب میخواست مقدمات تأسیس حزب جمهوری اسلامی را فراهم کند یک لیست 40 نفره بنام مؤسسین حزب تهیه کرده بود که نام من و دکتر پیمان و مرحوم دکتر سامی هم جزء 40 نفر بود. وقتی دکتر بهشتی لیست را در اختیار ما گذاشت ما سه نفر هر یک به دلیلی نپذیرفتیم و من بخاطر آنکه نمیخواستم وابسته به حزبی باشم از پذیرش این امر خودداری نمودم. 
 
  چند روز از ماجرای ملاقات با جناب دکتر مفتح نگذشته بود که مطلع شدم احزاب و گروههای سیاسی زیادی از جمله سازمان مجاهدین من را برای وکالت مجلس کاندیدا کردهاند. بلافاصله نامهای به روزنامه ها از جمله کیهان و اطلاعات فرستادم که در آن آمده بود وابسته به هیچ حزب و گروه و سازمانی نیستم و در شرایطی که هر داوطلبی کوشش میکرد آراء بیشتری به دست آورد من در تأئید عدم وابستگی خود این تکذیب نامه را منتشر کردم. شماره، تاریخ و متن نوشته ضمیمه است (اطلاعات شماره 16076 مورخ 28 بهمن 1358 و کیهان 29 بهمن 1358) (1) . لازم به توضیح است که من از سوی مردم منطقه شمیرانات طی یک جلسه عمومی که در مسجد جامع تجریش برگزار شد موظف به داوطلبی برای مجلس شورای ملی شدم. 

  چند ماه پس از ماجرای انتخابات ، صحن مقدس دانشگاهها با بهانهی انقلاب فرهنگی و اسلامی شدن مورد هجوم قرار گرفتند و بسته شدند. شورای مدیریت و شورای عالی دانشگاه تهران طی نامههائی این عمل را به زیان توان علمی و فرهنگی کشور ارزیابی کردند و با آن مخالفت نمودند . امّا کسانی که وجود دانشگاههای مستقل را مغایر سیاستهای سلطه طلبانه خود میدانستند سیل اتهام را روانه دانشگاهها و دانشگاهیان نمودند. در سالگرد بسته شدن دانشگاهها در جلسهای که از سوی دانشجویان تشکیل شده بود آثار زیانبار بسته بودن دانشگاهها در آن یک سال را تشریح کردم و طی مقالهای تحت عنوان «انقلاب فرهنگی یا کودتای فرهنگی» نظرات خودم را در این مورد مطرح کردم. صحبتهای من در آن جلسهی دانشجوئی و این مقاله همراه با این اتهام که وابسته به مجاهدین و کاندیدای آنها برای مجلس شورای ملی بودم بدون آنکه نامی از تکذیب نامه اینجانب و اعلام عدم وابستگی به گروهها و دستههای سیاسی برده شود موجب دستگیری و محکومیت قطعی اینجانب به ده سال زندان شد که از تیر ماه 60 تا مرداد 65 زندانی شدم. پس از خروج از زندان در وضعیتی که متعاقب اعتراض به اخراجم از دانشگاه،  دیوان عدالت اداری شکایت اینجانب را وارد دانست و میتوانستم مجدداً به دانشگاه برگردم اما ترجیح دادم بازنشسته شوم. 
    پس از مدتی کناره گیری از کار تدریس و تحقیق به پیشنهاد جمعی از همکارانم  در دانشگاه آزاد اسلامی بکار تدریس و تحقیق مشغول شدم. با علاقه شدیدی که به کار تحقیق داشتم اولین مرکز تحقیقات صنایع غذائی را در  یک کارخانه صنایع غذائی تأسیس کردم و حدودِ 8 سال روی عوامل سرطانزا در مواد غذائی تحقیق نمودم. کار با ماده شیمیائی (بنزن) Banzen که خود سرطانزاست برای جداسازی عوامل سرطانزا، موجب بیماریام شد و آزمایشهای متعدد نشان داد مبتلا به سرطان شدهام. یکی از دخترهایم که در تورنتوی کانادا بود پس از اطلاع از بیماریم با  اصرار مرا وادار کرد که  برای ادامهی معالجه به آنجا بروم. با زحمات زیاد پس از 25 سال موفق به دریافت گذرنامه شدم و توانستم به تورنتو بروم. پس از مدتی اقامت، دو تن از افرادی که از پیش از انقلاب با آنها آشنا بودم  و در مبارزات ضد نظام شاهی شرکت داشتند به من تلفن زدند و جویای حالم شدند. من میدانستم آنها وابسته به سازمان مجاهدین هستند اما تماس تلفنی آنها را یک امر انسانی و اخلاقی جهت احوالپرسی از یک استاد پیر و بیمار می دانستم نه چیز دیگر، آنها هم خوب میدانستند من اگر اهل ورود به تشکیلات یا سازمانی بودم اینکار را در جوانی و آن هنگام که تشکیلات آنها از امکانات بیشتری در ایران برخوردار بود و به این لحاظ  بسیاری از مقامات عالی جمهوری اسلامی آن موقع سعی در نزدیکی با آنها داشتند، به این تشکیلات وارد می شدم . 

در مدت اقامت در تورنتو تلفن های زیادی برای احوالپرسی از شاگردان و همکاران و دوستانم از نقاط مختلف اروپا و آمریکا داشتم تا اینکه چند روز پیش از بازگشت به ایران فردی که خود را فیلابی معرفی می کرد از آمریکا به من تلفن زد. من نام ایشان را شنیده بودم اما هیچگونه آشنائی با ایشان نداشتم. ضمن احوالپرسی گفت: من در آمریکا در شهری نزدیک تورنتو زندگی می کنم و دوست دارم شما را از نزدیک ببینم  و جویای حال باشم. من که او را تنها به عنوان یک ورزشکار ایرانی می شناختم موافقت کردم. ایشان همراه با یک فرد دیگر که او را نمی شناختم  بدیدن من آمدند دو سه ساعت با هم بودیم.  ضمن معرفی و شرح چگونگی حضور وی در آمریکا آگاه  شدم که عضو شورای ملی مقاومت است . در جریان گفتگو وی اظهار داشت: جای شما در شورای ملی مقاومت است و بسیاری از دوستان دانشگاهی نیز آنجا هستند. پاسخ دادم که جای من در وطنم ایران است و هیچگاه نخواسته و نمی خواهم به هیچ تشکل سیاسی وابسته باشم و انشاءالله تا آخر عمر استقلال فکری خود را حفظ خواهم کرد. ایشان خداحافظی کرد و رفت.  پیش و پس از اقامتم در  تورنتو و تماس تلفنی آن سه نفر برای احوالپرسی هیچگاه با آنها و هیچ فرد وابسته به سازمان در خارج کشور هیچگونه ارتباطی نداشتهام و ندارم و هرگونه ادعایی در این مورد را مردود می دانم و اگر سندی در این زمینه وجود دارد و وزارت اطلاعات یا هر سازمان اطلاعاتی دیگر مدعی وجود آن است، اعلام کند تا سیهروی شود هر که در او غش باشد. 

    و اما در مورد گروههای فعال سیاسی در داخل کشور افتخار میکنم که ضمن استقلال فکری با همه گروهها آشنا و دوست هستم و مناظره و تبادل اندیشه مینمایم. به افکار و اندیشههای همهی آنها احترام میگذارم و سعی کرده و میکنم با شنیدن «اقوال» آنها از بهترینشان بهره گیرم. با راست ترین و چپ ترین آنها بدور از تفکرات سیاسیِ هر یک، رابطه انسانی دارم و در صورت لزوم سخت ترین نقدها را به افکار یکدیگر می زنیم و در عین حال همراه آنها به مسافرت و گردش و کوه و مهمانی میروم و خلاصه رابطه خانوادگی داریم . به همهی انسانهائی که بخاطر آزادی و برابری و حقطلبی تلاش و مبارزه میکنند عشق میورزم و کوشیدهام همیشه خصم ظالم و یار مظلوم باشم. 
 
    و اما بی مناسبت نمی دانم به یک بند دیگر از کیفرخواست تنظیمی اشارهای داشته باشم و آن اهانت به «امام و رهبریست». فکر میکنم تنظیم کنندگان کیفرخواست تفاوت «انتقاد» و «اهانت» را از یاد بردهاند. به تمام نوشتههایم مراجعه کنید هرگز به کسی توهین نکردهام، اما انتقاد بسیار نمودهام چون اینکار را وظیفهی انسانی خود میدانم. معتقدم هر مسلمانی باید آمر به معروف و ناهی از منکر باشد. مگر امام معصوم امام علی هنگام حکومت نفرمود: یکی از حقوقِ من به شما تذکر و نقد از اعمال من است. این گفتهی امامی است (علی علیهالسلام) که ما به پیروی از او افتخار میکنیم. از این گذشته مگرآقای خمینی و آقای خامنهای بالاتر از امام  معصوم هستند که مرتکب هیچ خلاف و خطائی در دوران صدارت و رهبری نشده باشند. نقد از اعمال و کردار و گفتار آنها وظیفهی من بعنوان یک ایرانی بوده است و من اینکار را کردهام. نمیدانم با چه ملاک و میزانی کیفرخواست نویس از نوشتههای من توهین و اهانت استنباط کرده است؟ 
 
  در اینجا لازم میدانم اشارهای به سیرة پیامبر اکرم در برخورد و رفتار با مخالفین و مشرکین و منافقین در «صلح حدیبیه» داشته باشم تا راهنمائی باشد برای آنها که مدعی پیروی از راه آن پیامبر آگاهی هستند ولی با هر بهانهای منتقدین خود را منصوب به این جریان و آن جریان میکنند و به جان آنها میافتند تا آنها را از صحنه خارج کنند. 
 
خوشبختانه 60 سال زندگی سیاسی من چنان روشن و شفاف است که بسیاری از سردمداران حکومتِ اسلامی اگر غرض و مرضی نداشته باشند، میتوانند شهادت دهند که من چگونه زیستهام و چه دورانی از زندگیم را صرف مبارزه با ظلم و بیداد کردهام. حال نماینده محترم دادستان با کدام منطق دینی و عرفی من را متهم به "محاربه " کرده است را باید روشن فرمایند و اگر به اعتقاد و نظر فقهی بزرگترین فقهای شیعه به نقل از امامان معصوم « شرط تحقق محاربه اقدام مسلحانه است » اقدام مسلحانه من چه بوده است؟ و سلاح من در این اقدام چه بوده؟ من یک سلاح در دست داشتهام و دارم و آن سلاحی است که خداوند به آن قسم یاد کرده (ن والقلم و ما یسطرون) و اگر قرار است بخاطر آنچه میگویم و با قلم در دفاع از حق مینگارم سر ببازم، چه باک که اگر وظیفهی امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با ظلم و بیداد در نظام ولائی اقتضا میکند قربانی شوم، با افتخار بوسه بر طناب دار خواهم زد. 
 
صدها گل سرخ و یک گل نصرانی                   ما را ز سر بریده میترسانی
گر ما ز سر بریده میترسیدیم                        در محفل عاشقان نمیرقصیدیم
 
 
نکته بسیار مهم دیگری که باید در میان بگذارم و در کیفر خواست آمده است اینکه اینجانب پس از پیروزی انقلاب سه بار ( 12 تیر 1360 تا اواخر مرداد 1365)  و ( 21 اسفند 79 تا شهریور 1380) و ( 31 مرداد 1388 تاکنون) به جرم ضد انقلاب بودن زندانی، شکنجه و محاکمه شده ام. راستی چرا؟ بعنوان یک ضد انقلاب، در این 30 سال پس از پیروزی انقلاب چه کرده ام که سزاوار چنین مجازاتهایی باشم؟ من که نامم جزء فعالان انقلاب 1357 ثبت شده چگونه است که بنام یک ضد انقلاب دچار چنین سرنوشتی شده ام. اصولاً در نظام ولائی  تعریف انقلاب و ضد انقلاب چیست؟ می گویند هر انقلابی را با هدفها و شعارهای آن می شناسند. شعار انقلاب ضد سلطنتی سال 1357 چه بوده و با چه هدفی صورت گرفت؟ انقلاب ایران با چند هدف بوقوع پیوست: استقلال، آزادی، جمهوریت و اسلامیت ( اسلام مترقی و پویا)، مگر جز این است که معتقدان به این اصول، انقلابی و مخالفان و توطئه گران علیه این اصول ضد انقلاب هستند؟ من چه کسی هستم و جایگاهم در این تقسیم بندی کجاست؟ من که بعنوان یک ایرانی ضد ظلم و استبداد شاهد بودم بلافاصله پس از پیروزی، گروهی شعارها و اهداف انقلاب را مصادره و به جان انقلابیون واقعی افتادند چه باید می کردم، سکوت یا افشاگری؟ من  راه دوم را انتخاب کردم ( به گفته ها و نوشته هایم پس از انقلاب مراجعه کنید). مگر می شد در برابر آنهمه تجاوز به قانون اساسی و بی عدالتی سکوت کرد؟ آیا آن ده ها هزار نفر که در دهه ی 60 به زندان افتادند شکنجه شدند و اعدام گردیدند، همه علیه انقلاب یعنی آزادی، استقلال و جمهوریت و اسلامیت قیام کرده بودند؟ آنها که خودرا در صفوف انقلابیون واقعی جا زدند و با زیر پا گذاشتن آرمانهای انقلاب و تظاهر به انقلابی بودن سکان کشتی قدرت را به دست گرفتند و به جان انقلابیون راستین افتادند و هر یک را به بهانه ای ( طاغی، یاغی، منافق، مرتد، محارب و ... ) از پیش پای خود برداشتند و بر همه ی امور مسلط شدند و پس از 30 سال حکم رانی کشور را به جایی رساندند که وقتی چهار "صالح !" منتخب شورای نگهبان برای ریاست جمهوری به مناظره نشستند، اتهاماتی به یکدیگر وارد کردند که تکرار آنها برایم شرم آور است و بعد هم پس از پایان انتخابات همانها که تا دیروز قدرت را در دست داشتند و بنام جمهوری اسلامی خود را انقلابی و منتقدین را خائن و ضد انقلاب می نامیدند، به گفته جناح رقیب دزد و دروغگو و خائن ، منافق جدید و فتنه گر و عوامل بیگانه و جیره خوار آمریکا و اروپا شدند و به این سوال کسی پاسخ نداد که این همه فساد و فحشا و اعتیاد و دزدی های چند صد میلیاردی و ... را چه کسی یا کسانی بوجود آوردند؟ انقلابی ها یا ضد انقلابها؟! و امروز صاحبان ثروتهای کلان ، برجها و کاخها و ... کیانند؟ مدافعان چهار ستون انقلاب یعنی آزادی و استقلال و جمهوریت و اسلام مترقی هستند یا چپاول گرانی که هر منتقدی را ضد انقلاب می نامند و آنها را خفه می کنند تا دیگر صدای اعتراضی بلند نشود و خود را ذوب شده در ولایت فقیه می دانند و در پشت این شعار هر کاری را علیه مردم انجام می دهند؟ من کیستم؟  از چپاولگران و دزدان و دروغگویان یا از مدافعان آزادی و استقلال و جمهوریت و مردمسالاری؟ یک دادگاه عادلانه وظیفه دارد مشخص کند که آیا من باید امروز بعنوان یک ضد انقلاب  در این دادگاه حاضر شوم  یا یکی از ظالمان، آدمکشان  و چپاولگران بیت المال و خائنین و دزدان دانه درشت به جای من می نشست؟ مطمئن باشید روزی ملت به قضاوت خواهد برخاست و حکم عادلانه صادر خواهد کرد . والسلام 

 
پی نوشت:
(1) اطلاعات یکشنبه 28 بهمن ماه 1358 شماره 16076 
توضیح دکتر ملکی 
دکتر محمد ملکی رئیس دانشگاه تهران که از سوی چند گروه کاندیدای نمایندگی مجلس شورا شده است توضیحی به شرح زیر به روزنامه اطلاعات فرستاده است " ضمن تشکر از کلیه گروهها و دستجاتی که حمایت از کاندیداشدن من نموده اند بار دیگر اعلام مینمایم به هیچ گروه و دسته و سازمانی وابسته نیستم و تلاش من تنها در جهت تامین خواست های مردم یعنی برقراری جمهوری عدل اسلامی می باشد . 
*     *     * 
  
کیهان دوشنبه 29/10/1358 
دکتر ملکی 
دکتر محمد ملکی سرپرست مدیریت دانشگاه تهران که از نامزدهای مجلس شورای ملی است طی تماس با کیهان و ضمن تشکر از گروههایی که از وی حمایت و پشتیبانی کردند اعلام داشت که وی به هیچ گروه ، حزب و سازمانی وابسته نیست و بطور منفرد در انتخابات شرکت می کند